...
معنی egg on
معنی egg on

معنی egg on در زبان انگلیسی

معنی Egg on در زبان انگلیسی با آنچه که در ترجمه تحت اللفظی آن به دست می آید بسیار تفاوت دارد. در این فعل ترکیبی، egg در حالت اسمی به معنای تخم مرغ  و در حالت فعلی به معنای تشویق یا مجبور کردن به کارهای احمقانه است و on یعنی “بر روی”. این اصطلاح بر خلاف معنای اسمی آن، هیچ ارتباطی با تخم مرغهای مرغ ندارد.

وقتی کسی را به کاری اغواء می کنیم که می دانیم این کار از لحاظ قانونی، یا منطقی صحیح نیست و ممکن است باعث مخاطرات و مشکلاتی برای او شود، در اصل داریم egg on می کنیم. اگر او را اغواء کنیم که از چراغ قرمز رد شود، اگر او را اغوا کنیم که در جلوی جمع لباس خود را در بیاورد، اگر او را اغواء کنیم که خود را از بلندی پرت کند و …. ما داریم او را egg on می کنیم.

Egg on: to urge or encourage (someone) to do something that is usually foolish or dangerous; encourage, urge greatly (generally toward something negative as a fight, argument etc.)

در زیر نمونه ای از کاربرد این اصطلاح را برای درک معنی Egg on در جمله می آوریم.

He continued to take off his clothes while the crowd egged him on.

در حالیکه جمعیت او را تشویق می کردند، او لباسهای خود را در آورد(خودش را لخت کرد).

He’d never have stolen it if she hadn’t egged him on.
اگر آن خانم او را اغوا نمی کرد، او هرگز آن را سرقت نمی کرد.

Jack is always egging me on to drive faster.

جک همیشه مرا مجبور می کرد که تندتر برانم.

Margo actually eggs on Donald to quarrel with his staff .

مارگو همیشه دونالد را ترغیب می کرد که با کارکنان خود جر و بحث کند.

افعال مترادف معنی egg on عبارتند از : 

agitate, arouse, cheer on, drive, drive on, excite, exhort, goad, goad on, hasten on, hie on, hound on, hurry on, instigate, pique, prick, prod, prompt, propel, rally, root on, sic, speed on, spur, spur on, stimulate, stir up, urge on, whip, whip on
شما نیز اگر در مورد معنی egg on نظری دارید، از طریق قسمت نظرات در میان بگذارید.

مطلب پیشنهادی

معنی get to know و ساختار گرامری آن

در این قسمت از آموزش زبان انگلیسی در زبان علم به توضیح معنی get to …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *