...
یکشنبه ,۲۷ آبان ۱۴۰۳
معنی get off
معنی get off

معنی get off در زبان انگلیسی

معنی get off موضوع این درس می باشد. معنی get off با توجه به موقعیت و بافت جمله بسیار متغیر است.

معنی get off در یک جا معنای پیاده شده از قطار، اتوبوس و وسایل نقلیه را می دهد و در جای دیگر به معنای تخفیف مجازات یا تبرئه می دهد. در جای

دیگری به معنای تعطیل کردن زود هنگام کار است و در جای دیگر به معنای دست نزدن به چیزی است. که همه اینها بستگی به بافت جمله دارد.

get off: پياده شدن از ،تبرئه کردن ، رهايى يافتن ، حرکت کردن ، عزيمت کردن ، روانه کردن ، عقب رفتن از 

 در زیر تعدادی از معانی این فعل مرکب را همراه با مثال ذکر می کنیم.

1-تذکر به دیگران برای دست نزدن به شما

used especially to tell sb to stop touching you or another person
Get off me, that hurts!

به من دست نزن، این کار ناراحتم می کند.
Get off the grass right now!

به علف ها دست نزن.
Get your dog off me!

Would you please get your feet off the table?

آیا ممکن است که پایت را از روی میز برداری؟

2-ترک محل کار بعد از کسب اجازه، تعطیل کردن کار

to leave work with permission
Could you get off (work) early tomorrow?

آیا می توانی فردا کارت را زود تعطیل کنید.

We get off early on Fridays.

ما جمعه ها زود تعطیل می شویم.

What time do you get off work?

کار شما چه زمانی تعطیل می شود.

3-ترک محل یا رفتن به مسافرت، همراهی در انجام این کار

to leave a place or start a journey; to help sb do this

 We got off straight after breakfast.

ما درست بعد از صبحانه محل را ترک می کنیم.

He got the children off to school.

 او در رفتن به مدرسه کودکانش را همراهی می کند.

4-به خواب رفتن؛ مجبور کردن دیگری در انجام این کار

 to fall asleep; to make sb do this

I had great difficulty getting off to sleep.

به خواب رفتن خیلی برایم مشکل است.

They couldn’t get the baby off till midnight.

آنها نتوانستند تا پاسی از شب، کودک را بخوابانند.

5-عدم آسیب یا آسیب حداقل در تصادف

to have no or almost no injuries in an accident

 She was lucky to get off with just a few bruises.

6- عدم تنبیه و مجازات یا حداقل مجازات، کمک به دیگری در عدم تنیه

to receive no or almost no punishment; to help sb do this

He was lucky to get off with a small fine.

او خوش شانس بود که جریمه ناچیزی دریافت کرد.

A good lawyer might be able to get you off.

یک وکیل خوب می تواند تو را از مجازات برهاند.

6-تعطیل شدن یا تعطیل کردن دوره زمانی خاص

to have a particular period of time as a holiday
I’ll try to come, but I’m not sure I’ll be able to get that week off.

من سعی خواهم کرد که بیایم، اما مطمئن نیستم که این هفته تعطیل شوم.

Do you get much time off at Christmas?

آیا شما در کریسمس زمان زیادی تعطیل هستید؟

7-کمک به دیگری تا برای ترک محل در زمان مناسب آماده شود

to help someone to be ready to leave a place at the right time

I try to get the kids off in the mornings by 8.30.

من بچه ها را در ساعت 8:30 برای بیرون رفتن آماده می کنم.

8- عدم مجازات یا مجازات سبک برای جرمی که شخص در دادگاه محکوم شده است

to not be punished severely or at all for something that you have been accused of in court

He was charged with manslaughter, but got off.

 او متهم به قتل شده بود که تبرئه شد.

At best you can hope to get off with a £100 fine.

در بهترین حالت، شما می توانید با جریمه 100 دلاری مجازات شوید.

شما نیز با  استفاده از معنی get off چند جمله از تجربیات امروز خود بگویید و در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.

مطلب پیشنهادی

آموزش معنی give me a break با داستانک

موضوع این پست آموزش زبان انگلیسی در زبان علم آموزش معنی give me a break …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *