در این قسمت از آموزش زبان انگلیسی در زبان علم، قطعه کوتاهی از سریال تخت و تخت را به همراه معنی کلمات و عبارات به زبان انگلیسی و فارسی در اختیار شما قرار می دهیم. که به تقویت مهارت شنیداری زبان انگلیسی نیز کمک می کند.
برای یادگیری بهتر زبان انگلیسی، اول فیلم را بدون توجه به زیرنویس نگاه کنید و سعی کنید که پیام آن را درک کنید. برای تقویت مهارت شنیداری زبان انگلیسی، دوباره به فیلم نگاه کنید و در صورتی که کلمه ای را متوجه نشدید، به زیرنویس مراجعه کنید. در این فرایند شما باید تلاش خود تان را برای درک کلمه ای که خوانده شده است ولو با تکرار آن کلمه، بنمایید و اگر موفق نشدید از زیرنویس استفاده کنید.
برای تقویت گفتار زبان انگلیسی، کلمات و جملات را مانند فیلم چند بار تکرار کنید و سعی کنید ادای بازیگر را در بیاورید.
برای آموزش زبان انگلیسی و یادگیری بهتر و سریعتر آن که نیازی به مراجعه به فرهنگ لغت نباشد، معنی کلمات و ترجمه عبارات و اصطلاحات در زیر آورده شده است. معنی کلمات به صورت انگلیسی به انگلیسی در جدول پایین صفحه قرار گرفته است.
Northerners don’t much trust outsiders: | شمالی ها به افراد غریبه زیاد اعتماد نمی کنند. |
The north is as beautiful as your brother claimed: | شمال همانطور که برادرتان تعریف کردند، زیبا است. |
I call all our banners to retreat to: | دستور جنگیدن دادن به همه کسانی که سوگند خدمت خورده اند، |
Look at you: | نگاهش کن. |
You’re a man: | مرد شدی |
If it please: | اگر اجازه بدهید |
There’s no sense: | معنی ندارد، نیازی نیست |
To man the castle: | مسلح کردن افراد داخل قلعه(برای دفاع) |
Make our stand: | حفظ کردن موقعیت دفاعی مان |
Be grateful for your faith: | از اعتماد شما سپاسگزارم |
May I ask: | می توانم بپرسم |
To Mean to feed: | |
I ensured our stores would last through winter: | من تضمین می دهم که همه انبارها تا زمستان پر است |
Whatever they want: | هر آنچه که بخواهند |
کلمات | معنی انگلیسی به انگلیسی | معنی فارسی |
Warn: | give advice about danger | خطر |
Northerner: | native or resident of the north | شمالی، اهل شمال |
Outsider: | Stranger=newcomer; foreigner=alien; | غریبه، خارجی |
Lurk: | to wait or move in a secret way so that you cannot be seen, especially because you are about to attack someone or do something wrong | قایم شدن، مخفی شدن به قصد آسیب رساندن |
March: | long journey by foot | راه پیمایی |
As soon as: | at the moment that | به محض اینکه |
Queen: | female monarch | ملکه |
Hurry back: | عجله کردن | |
Raven: | any of several species of large black birds (such as crows) | پرنده بزرگ و مشکی رنگ |
As well: | also, too | همچنین |
At once: | immediately, right now | سریعا |
To name: | to choose someone or something | انتخاب کردن، معرفی کردن |
Grateful: | feeling that you want to thank someone because of something kind that they have done, or showing this feeling OPP ungrateful | سپاسگزار |
Faith: | great trust or confidence in something or someone | اعتماد واثق |
Alongside: | beside, or together with | در کنار |
Allies: | someone who helps and supports someone else | متحدان |
Crown: | the top part of a head, hat or hill | تاج |
To risk his life: | به خطر انداختن زندگی | |
Threat: | something that is a source of danger | تهدید |
Courage: | the ability to control your fear in a dangerous or difficult situation | شجاعت |
Full-grown dragons | هیولاهای بالغ | |
Join a cause: | دفاع کردن از یک تفکر، جنگیدن برای چیزی | |
Account for : | to be the reason why something exists or happens | در نظر گرفتن، مد نظر قرار دادن |
اگر برای ترجمه فارسی این عبارات یا جملات معادل مناسبتری دارید در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.
نظرات، انتقادات و پیشنهادات ارزنده شما برای ادامه راه دلگرم کننده است، دریغ نفرمایید و در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.