معني break down در زبان انگليسي

معني break down

در اين قسمت از زبان علم به بررسي معني break down مي پردازيم. ابتدا به معني كلمات تشكيل دهنده نگاهي مي اندازيم.

• break يعني شكستن، خورد كردن چيزي مثل شيشه.
• down حرف اضافه اي است كه به معناي پايين، زير مي باشد.

با اين ترجمه تحت اللفظي معني اين فعل شكستن پايين مي باشد. كه چيز بي معنايي مي شود.

معني break down به فارسي

خراب شدن دستگاه، شكست خوردن يا به نتيجه نرسيدن آنها(گفتگوها)، بدتر شدن وضعيت سلامتي، از دست كنترل احساسات و گريه كردن يا خنديدن، تقسيم كردن چيزي به بخشهاي كوچكتر

معني break down به انگليسي همراه با مثال هاي كاربردي

1. to stop working because of a fault(of a machine or vehicle) 

• The telephone system has broken down.

• We (= the car) broke down on the freeway.

2. to fail

• Negotiations between the two sides have broken down.

3. to become very bad

• Her health broke down under the pressure of work.

4. to lose control of your feelings and start crying

• He broke down and wept when he heard the news.

5. to divide into parts to be analysed

• Expenditure on the project breaks down as follows: wages $10m, plant $4m, raw materials $5m.