...
یکشنبه ,۲۷ آبان ۱۴۰۳
معنی deal with
معنی deal with

معنی deal with : آموزش زبان انگلیسی

در این قسمت از آموزش زبان انگلیسی در زبان علم به بررسی معنی deal with به فارسی و انگلیسی می پردازیم و با یک ویدیو هم با موقعیت کاربردی این فعل آشنا می شوید و هم به تقویت مهارت شنیداری زبان انگلیسی با کمک فیلم می پردازید.

معنی deal with به فارسی:

حل یک مسئله، پذیرفتن چیزی، کنار آمدن با یک چالش، رویارویی با یک مسئله.

 

کاربرد deal with در فیلم

برای اینکه با موقعیت کاربردی این فعل و معنی deal with در بافت زندگی روزانه آشنا شوید، به قطعه فیلم زیر نگاه کنید. تا در کنار آن به تقویت مهارت شنیداری خود کمک کرده باشید.

 

-Callum, yesterday, your life was perfect. You were playing tennis, you had a big anniversary. Today, you’re lying in a hospital bed trying to figure out the best way to say goodbye, maybe forever, to your teenage children.

-Why are you doing this?

-Because I can’t deal with lies. If you lie to me, my answers won’t help you. But, if you’re scared, I can help you.

-I’m scared.

Okay.

-کلوم، تا دیروز زندگیت عالی بود. تنیس بازی می کردی،سالروز بزرگی داشتی. امروز توی تخت بیمارستان افتادی، تلاش می کنی بهترین روشِ خداحافظی‌رو پیداکنی. اونم شاید برای همیشه، با بچه‌های نوجوانت

-چرا همچین میکنی؟

-چون با دروغ کنار نمیام. اگه به من دروغ بگی، جوابهای من کمکی به تو نمی کنن اما، اگه ترسیدی، می تونم کمکت کنم.

-ترسیدم

-باشه

معنی deal with به انگلیسی:

to take action in order to achieve something or in order to solve a problem:

How do you intend to deal with this problem?

General enquiries are dealt with by our head office.

A few minor technical problems will have to be dealt with.

“I simply haven’t got time to deal with the problem today, ” she said brusquely.
Several subcommittees will be set up to deal with specific environmental issues.
The older drugs didn’t deal effectively with the malaria parasite.
In my judgment, we should let the solicitor deal with this.
We will deal with your order as quickly as possible.

to be responsible for a particular job or activity in a company or organization:

The department I work in deals with customer complaints.

to be about a particular subject:

The Act deals with the provision of suitable facilities for disabled employees.

مترادف های deal with

bear, endure, suffer, accept, resign yourself to, become resigned to

مطلب پیشنهادی

آموزش معنی give me a break با داستانک

موضوع این پست آموزش زبان انگلیسی در زبان علم آموزش معنی give me a break …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *