در این قسمت از آموزش زبان انگلیسی در زبان علم به بررسی معنی figure out به فارسی و انگلیسی می پردازیم و مترادف های آن ها را بیان می کنیم. در کنار آن برای آشنایی با موقعیت کاربردی figure out در بافت زندگی روزمره و تقویت مهارت شنیداری و یادگیری نحوه تلفظ آن یک قطعه فیلم قرار می دهیم.
ترجمه تحت اللفظی figure out
figure در حالت فعلی معانی متعددی دارد که تعدادی از آنها عبارتند از: انتظار داشتن، ظاهر شدن، محاسبه کردن
out یعنی خارج، به سمت بیرون
با توجه به ترجمه تحت اللفظی معنی figure out یعنی ظاهر شدن به بیرون، فکر کردن به بیرون که با معنی واقعی آن بی ربط است. اما می توان با وجه تسمیه آن معنی مورد نظر را استخراج کرد که در زیر توضیح داده می شود.
وجه تسمیه figure out
در فعل figure out، کلمه figure همان فیگور است که فارسی شده است. و به حالتی گفته می شود که طرف ژست متفکرانه می گیرد، مثلا روبروی دوربین، یک دست را زیر چانه می گذارد گویا در حال تفکر است. و چون محور این تفکر، حل مسائل بیرونی متمرکز است، لذا می گویند فلانی در حال figure out است یعنی دارد فکر می کند، راه حلی پیدا می کند تا مسئله ای را حل کند.
معنی figure out به فارسی
حدس زدن، پیدا کردن، ارزیابی کردن، فهمیدن، حل یک مسئله
A book of brainteasers that even a really clever person won’t have an easy time figuring out
It takes most people some time to figure out new software.
It is difficult to access funding before the elements of an outline business plan have been figured out.
این همراهی figure out با کلمات استفهامی how/why/what کاملا با معنی این فعل منطبق است. اگر معنی این فعل در جمله فهمیدن، پیدا کردن، ارزیابی کردن،حدس زدن و سایر معانی باشد خوب حتما این سوال برای مخاطب پیش می آید که چه چیزی فهمیده شده، یا چطور فهمیده شده، چه چیزی حدس زده شده یا چطور ….
کاربرد figure out در زندگی روزمره با فیلم
برای تقویت مهارت شنیداری زبان انگلیسی و یادگیری نحوه تلفظ figure out در لهجه آمریکایی، و همچنین موقعیت کاربردی که figure out مورد استفاده قرار می گیرد یک قطعه فیلم به همراه متن انگلیسی و ترجمه فارسی قرار می گیرد:
-Callum, yesterday, your life was perfect. You were playing tennis, you had a big anniversary. Today, you’re lying in a hospital bed trying to figure out the best way to say goodbye, maybe forever, to your teenage children.
-Why are you doing this?
-Because I can’t deal with lies. If you lie to me, my answers won’t help you. But, if you’re scared, I can help you.
-I’m scared.
Okay.
-کلوم، تا دیروز زندگیت عالی بود. تنیس بازی می کردی،سالروز بزرگی داشتی. امروز توی تخت بیمارستان افتادی، تلاش می کنی بهترین روشِ خداحافظیرو پیداکنی. اونم شاید برای همیشه، با بچههای نوجوانت
-چرا همچین میکنی؟
-چون با دروغ کنار نمیام. اگه به من دروغ بگی، جوابهای من کمکی به تو نمی کنن اما، اگه ترسیدی، می تونم کمکت کنم.
-ترسیدم
-باشه
مترادف های figure out: