معنی “in a fog” موضوع این قسمت از زبان علم است که میخواهیم به معانی، تاریخچه و کاربرد های آن بپردازیم. پس با ما همراه باشید دوستان🙌
معانی به انگلیسی و فارسی:
-
in a great confusion
-
در یک سردرگمی بزرگ
-
not giving attention to something
-
به چیزی توجه نکردن
-
being in a state of perplexity or confusion
-
در حالت ناراحتی یا سردرگمی بودن
-
unable to think or understand clearly about what is happening around you
-
قادر به فکر کردن یا درک کردن دقیق درباره آنچه در اطرافتان رخ می دهد نیستید.
-
not alert
-
گوش به زنگ نبودن
تاریخچه اصطلاح:
اگر چه تاریخچه این اصطلاح مشخص نیست، به لحاظ محتوا اصطلاح در مه، در مواردی استفاده می شود که ما توجهی به اطراف و آنچه که اتفاق می افتد نداریم .و به نظر می رسد که در یک محیط مه آلود هستیم و یا اینکه دود اطراف را، گرفته باشد.
این اصطلاح از حدود سال های 1600 میلادی استفاده شده است.
چند مثال برای درک بهتر این اصطلاح:
-
Jane always seems to be in a fog.
-
جین همیشه گیج به نظر می رسد.
-
I always feel like I’m in a fog when I take that medication. It’s like it’s hard for me to think.
-
من همیشه احساس می کنم که گیج و گنگ هستم. زمانی که آن دارو را مصرف می کنم. مثل این است که فک کردن برایم سخت باشد.
-
After the accident, he went about in a fog, even though he had not been injured.
-
بعد از تصادف او گنگ است. اگر چه زخمی نشده است
-
History is a subject which I hate to study. So whenever I sit in history class, I am in a fog.
-
تاریخ موضوعی است که از خواندن آن متنفرم. بنابراین هر وقت در کلاس تاریخ می نشینم هنگ می کنم.
-
I didn’t vote for Alice because she always seems to be in a fog.
-
من به آلیس رای ندادم، زیرا همیشه به نظر می رسد که او گیج است.
از همراهیتون با مطلب ” معنی in a fog ” ممنونم.💚 شما می توانید برای یادگیری بهتر و بیشتر زبان انگلیسی از مطالب سایت http://zabanelm.com دیدن کنید.