معنی “in the nick of time” موضوع این قسمت از زبان علم است که میخواهیم به معانی، تاریخچه و کاربرد های آن بپردازیم. پس با ما همراه باشید دوستان🙌
معانی به انگلیسی و فارسی:
-
almost too late
-
تقریبا خیلی دیر
-
at the last possible second
-
در آخرین لحظه ممکن
-
at a pivotal or important moment
-
در یک لحظه محوری یا مهم
در معادل فارسی این اصطلاح ما از عبارت های “در دقیقه نود، در آخرین لحظه، درست به موقع، سر بزنگاه و سر وقت” استفاده می کنیم.
تاریخچه اصطلاح:
این اصطلاح به صورت “in the nick” استفاده می شده است و به سال های 1500 میلادی بر میگردد، زمانیکه به معنای “لحظه بحرانی” بود، و از آن برای نظارت بر زمان، امتیاز و معاملات استفاده می شده است. این امر در رویداد های ورزشی بسیار پر کاربرد بود.
اصطلاح کامل شده آن در سال 1643 ثبت شده است.
چند مثال برای درک بهتر اصطلاح:
-
He arrived at the wedding in the nick of time.
-
او سر بزنگاه به عروسی رسید.
-
The ambulance arrived in the nick of time. If they had been 5 minutes later he would have died.
-
آمبولانس سر وقت رسید. اگر 5 دقیقه دیر می کردند او می مرد.
-
His speech was delivered in the nick of time. I was beginning to think that the people were going to start fighting.
-
سخنرانی او سر بزنگاه نطق شد. من داشتم فکر می کردم که مردم جنگ را شروع کرده اند.
-
You cannot keep arriving in the nick of time. Make sure to check your watch tomorrow so that you can be early enough to help.
-
شما نمی توانید دقیقه نود برسید. مطمئن شوید و ساعتتان را چک کنید. تا فردا بتوانید زود برسید و به اندازه کافی کمک کنید.
-
You have to add the baking soda in the nick of time, otherwise it won’t work.
-
شما باید جوش شیرین را درست به موقع اضافه کنید، وگرنه کار نمیکند.
از همراهیتون با این مطلب ممنونم.💓💜💓 شما می توانید برای یادگیری بهتر و بیشتر زبان انگلیسی از مطالب سایت http://zabanelm.com دیدن کنید.