معني take و افعال تركيبي take: آموزش زبان انگليسي
در اين قسمت از آموزش زبان انگليسي در زبان علم به معني take و افعال تركيبي آن آشنا می شویم و از خلال آن نحوه شکل گیری حیات در کره زمین که از یک میکروارگانیسم کوچک شروع شد که در زمین تحول ایجاد نمود و حیات را در آن تکامل بخشید، مطالبی به صورت متن انگليسي همراه فايل صوتي و ترجمه فارسي آن ارائه مي شود.
براي تقويت مهارت شنيداري زبان انگليسي، ابتدا يكبار به فايل صوتي گوش كنيد و سپس دوباره همزمان با گوش دادن به فايل صوتي، به متن انگليسي آن نگاه كنيد. و در پايان براي افزايش دامنه لغات انگليسي خود به معاني هر كلمه كه در پايين صفحه قرار داد شده است، نگاه كنيد.
So I managed to get my hands on what we call a big rig in flow cytometry, a large, powerful laser with a money-back guarantee from the company that if it didn’t work on a ship, they would take it back. And so a young scientist that I was working with at the time, Rob Olson, was able to take this thing apart, put it on a ship, put it back together and take it off to sea. And it worked like a charm.
بنابراین من توانستم به دستگاهی که ما آن را جعبه بزرگ در جریان سیاتومتری مینامیم، دسترسی پیدا کنم، یک لیزر بزرگ و قدرتمند با تضمین بازگشت پول از شرکت تولید کننده که اگر در کشتی کار نکند، آنها آن را پس میگیرند. و بنابراین یک دانشمند جوان که من در آن زمان با او کار میکردم راب اولسون توانست قطعات آن را از هم جدا کند، آن را در کشتی قرار دهد، آن را سر هم کند و به دریا ببرد. و به طور سحرآميزي كار مي كرد.
We didn’t think it would, because we thought the ship’s vibrations would get in the way of the focusing of the laser, but it really worked like a charm. And so we mapped the phytoplankton distributions across the ocean. For the first time, you could look at them one cell at a time in real time and see what was going on — that was very exciting. But one day, Rob noticed some faint signals coming out of the instrument that we dismissed as electronic noise for probably a year before we realized that it wasn’t really behaving like noise. It had some regular patterns to it. To make a long story short, it was tiny, tiny little cells, less than one-one hundredth the width of a human hair that contain chlorophyl. That was Prochlorococcus.
ما فکر نمیکردیم کار کند چون ما فکر میکردیم ارتعاشات کشتی مانع دقت و تمركز دستگاه لیزر خواهد شد، اما واقعا با موفقیت تمام کار کرد. بنابراین ما توزیع فیتوپلانکتونها را در سراسر اقیانوس نقشه برداری کردیم. برای اولین بار، میتوانستید در زمان جاری به هر سلول بصورت مجزا نگاه کنید و ببینید چه اتفاقات هیجانانگیزی در حال وقوع بود. اما یک روز، راب متوجه تعدادی سیگنالهای ضعیف شد که از دستگاه خارج میشد که ما آن را به عنوان سر و صدای الکترونیکی نادیده گرفتیم برای تقریبا یک سال قبل از اینکه متوجه شویم که واقعا مانند سر و صدای دستگاه رفتار نمیکند. و دارای برخی الگوهای منظم بود. برای خلاصه کردن داستان، سلولهای بسیار بسیار کوچکی بودند، کمتر از یک صدم عرض یک موی انسان که حاوی کلروفیل بودند. و آنها پروکلروکوکوس بودند.
ترجمه انگليسي به انگليسي | ترجمه فارسي | |
معني get the hands | دسترسي پيدا كردن | |
معني call |
to give someone or something a name
|
ناميدن، نامگذاري كردن |
معني rig | device | |
معني flow cytometry | جریان سیاتومتری | |
معني money-back guarantee |
|
گارانتي بازگشت وجه |
معني work |
operate; activate
|
عمل كردن، كار كردن |
معني take back |
take something back into possession
|
پس گرفتن |
معني take apart |
disassemble, dismantle
|
جدا كردن |
معني put on |
To plan and prepare
|
برنامه ريزي كردن |
معني put it back together | سر هم كردن | |
معني take off |
If an aircraft, bird or insect takes off, it leaves the ground and begins to fly
|
بردن، حركت دادن (به جايي مثل دريا، آسمان، فضا و…) |
معني charm |
magic
|
سحرانگيز |
معني vibration |
|
ارتعاش، لرزش |
معني get in the way of |
|
مانع از انجام كاري شدن |
معني Work like a charm |
to be very effective, possibly in a surprising way
|
خوب كار كردن |
معني map |
create a geographic diagram
|
نقشه برداري |
معني distribution |
to spread or supply something
|
توزيع |
معني noticed |
to see or become aware of something or someone
|
متوجه شدن |
معني faint |
weak, feeble
|
ضعيف |
معني dismissed |
to decide that something or someone is not important and not worth considering
|
ناديده گرفتن |
معني regular |
occurring at fixed intervals
|
منظم |
معني width |
thickness
|
عرض |